یادداشت اختصاصی دکتر مریم صداقت عضو هیئت علمی جهاد علوم پزشکی تهران برای ایسنا علوم پزشکی تهران:

توجه به کودک و کودکی برای حکمرانان اولویت و برای شهروندان مسئولیت اجتماعی است؛ کودکان را به رسمیت بشناسیم

۱۶ مهر ۱۳۹۹ | ۱۳:۳۴ کد : ۲۳۵۹۷ تاپ خبر اخبار سلامت
توجه به کودک و کودکی برای حکمرانان اولویت و برای شهروندان مسئولیت اجتماعی است؛ کودکان را به رسمیت بشناسیم

ایسنا علوم پزشکی تهران دکتر مریم صداقت، عضو هیئت علمی  سبک زندگی و مدیریت سلامت جهاددانشگاهی علوم پزشکی تهران به مناسبت فرارسیدن ۸ اکتبر مصادف با روز جهانی کودک، یادداشتی در اختیار ایسنا علوم پزشکی تهران قرار داد.

صداقت مجری طرح پایش تحول کودکان است و در این یادداشت به چالش‌های کودکان اشاره می‌‌کند. او معتقد است: هنوز پدران، مادران، مربیان و معلمان زیادی هستند که نمی‌دانند باورها، احساسات و رفتارهای ساده و روزمره‌­شان تا چه اندازه بر سرنوشت کودکان اثرگذار است.

صداقت با بیان اینکه باید کودک، توانایی‌ها، خواسته‌ها و رفتارهایش را به رسمیت شناخت تاکید می‌کند: توجه به کودک و کودکی نه تنها وظیفه پدران و مادران، بلکه یک اولویت برای حکمرانان و یک مسئولیت اجتماعی برای شهروندان است

در ادامه متن کامل این یادداشت را می‌خوانید:

مناسبت‌ها و ایام ویژه، فرصت دوباره­ای برای اندیشیدن و آگاهی بخشی در خصوص موضوع مربوطه است و روز جهانی کودک، از مناسبت­های ویژه و مهمی است که هرقدر در مورد اهمیت و ضرورت توجه به کودکی در آن گفته شود کم است. اگرچه به نظر می‌رسد امروزه توجه به کودکان و دوره کودکی بیش از پیش جدی گرفته می‌شود، هنوز این مهم در در سطح جامعه به یک باور عمومی تبدیل نشده است. هنوز پدران، مادران، مربیان و معلمان زیادی هستند که نمی‌دانند باورها، احساسات و رفتارهای ساده و روزمره‌­شان تا چه اندازه بر سرنوشت کودکان اثرگذار است.

دنیای کودکی دنیای تجربه‌گری­های پیاپی، آزمون و خطاهای بسیار، کشف‌های ناگهانی و در یک کلام پایه­‌گذاری نظام شخصیتی، فکری و ارزشی کودکان است و بیراه نیست که برخی روان­شناسان معتقدند آدمی حاصل دوره کودکی است و تا آنجا پیش رفته  که می­گویند: «از کودکیت به من بگو تا بگویم کیستی». در عرصه پرهیاهوی مواجهه با ناشناخته‌های بسیار و قرار گرفتن در مسیر آموختن‌های فراوان، کودک به چالش‌های بسیاری برخورد می‌کند. هر آنچه که برای یک بزرگسال از بدیهیات است برای کودک موقعیتی مبهم و پیچیده است که باید آن را کشف و رمزگشایی کند و در این مسیر پر پیچ و خم والدین آگاه و صبور و مربیان کاربلد و دلسوز بسیار اثرگذارند.

در این فرصت و به بهانه روز جهانی کودک، تلاش می‌کنم برخی از مهم ترین چالش‌هایی را که به نظرم کودکان ما با آن مواجهند و در تجربه حداقل پانزده ساله کار با کودکان، برایم روشن شده‌اند را با خوانندگان درمیان بگذارم. قبل از هرچیز تمایل دارم بر این مهم تاکید کنم که فرزندپروری فرصتی دوباره برای رشد یافتن والدین است. کسانی که پدر و مادر شدن را انتخاب می‌کنند فرصت دوباره رشد یافتن و بزرگ شدن را در اختیار دارند زیرا فرزندپروری فرصت تامل‌های بسیار در مورد خود نیز هست. در تعامل با کودکان والدین خود را نیز بهتر می‌شناسند و نقاط ضعف و قوت حود را نیز بهتر درمی‌یابند. در همین ارتباط است که گاهی والدین به تحلیل‌های بهتری از روابط خود با دیگران به‌ویژه والدین‌شان دست می‌یابند.  بنابراین با این نگاه که وقتی کودکی را پرورش می‌دهیم قبل از او خودمان هم پرورش می‌یابیم، برخی از نکات کلیدی در تحول کودکان را از نظر می‌گذرانیم.

آنچه در این مجال به آن خواهم پرداخت تکیه بر سه اصل اساسی است. نخست آنکه کودک مینیاتور بزرگسال نیست و کودکی قواعد و هنجارهای خاص خود را داراست بنابراین باید دنیای کودکی و قوانین آن را درک کرد. در یک کلام باید کودک و کودکی را شناخت.

دوم این که کودک نیازمند عاملیت و کنش­گری است پس باید کودک، توانایی‌ها، خواسته‌ها و رفتارهایش را به رسمیت شناخت. سوم این که بخش عمده‌ای از تحول و ساخته شدن کودک در رابطه او با محیط شکل می‌گیرد. محیط مفهومی گسترده است که همه آنچه خارج از کودک وجود دارد را دربرمی گیرد. بخشی از شناختی که کودک از خود پیدا می‌کند حاصل تعامل او با محیط و بازخوردهایی است که به‌تدریج از محیط دریافت می‌کند. بر این اساس انتظارات و بازخوردها خوراک اصلی سازه شناخت و شخصیت کودک خواهد بود. مخاطب این نوشته تنها والدین نیستند بلکه همه کسانی هستند که به توسعه کشور  می‌اندیشند و دغدغه ایرانی بهتر دارند.

 

قوانین دنیای کودکی

بسیاری از اوقات والدین و مربیان با معیارهای شخصی خود به عنوان یک بزرگسال، رفتار کودکان را تحلیل و به آن پاسخ می‌دهند در حالی که قوانین دنیای کودکی متفاوت است. توجه به این نکته مهم است که سخن از قوانین متفاوت است و نه بی‌قانونی. مشکل زمانی به‌وجود می‌آید که والدین با نظام معیار خود با کودک برخورد می‌کنند. برای مثال بروز رفتارهایی که به ظاهر پرخاشگرانه هستند مانند زدن، پرت کردن، جیغ کشیدن و گاز گرفتن از کودک یک سال بسیاری طبیعی و راهی برای برقراری ارتباط و نشانی از دست یافتن به حس عاملیت است در حالی که بسیاری از والدین با دیدن رفتارها برآشفته و کودک را به شدت نهی می­کنند تا به زعم خود راه را بر پرخاشگری­های آتی کودک ببندند و او را درست تربیت کنند. در هر سنی با شرایط مشابهی مواجه هستیم که تنها به سبب ناآگاهی از قوانین دنیای کودکی، به اشتباه تعبیر و تفسیر می‌شود. برای کمک به کودکان و هموار کردن مسیر رشد و تحول آنان باید دنیای کودکی را شناخت.

 

کنش­گری، نیاز کودکان

شکایت بسیاری از والدین دارای کودکان ۲ تا ۵ ساله لجبازی و نافرمانی کودکان است. کودکان در این سنین تشنه کنش­گری و به رخ کشیدن قدرت خود هستند و تلاش می‌کنند امور را به شیوه خود به انجام برسانند و این چیزی است که والدین یا حوصله آن را ندارند و یا فکر می‌کنند کودک بواسطه آن در معرض خطر قرار می‌گیرد و در مواردی هم فکر می‌کنند کودک باید همان کاری را انجام دهد که والدین به او می‌گویند و اگر در این سنین در برابر کودک ایستادگی نشود وقتی بزرگتر شد – مثلا در نوجوانی-  والدین از پس او برنخواهند آمد. بنابراین بهتر است از همین سن به او نشان داده شود که رییس کیست. کودکان در دنیای زیبا و رنگارنگ خود نیاز به عاملیت و کنش­گری دارند. آنها باید بدانند که در عین اینکه قوانینی بر زندگی حاکم است اما به آنان اجازه داده می‌شود تا در این چهارچوب اختیاراتی داشته و ابتکار عمل به خرج دهند. وقتی از والدین سوال می‌شود که معمولا سر چه چیزهایی کودک لجبازی می‌کند مواردی را مطرح می‌کنند که باید در اختیار کودک باشد مانند انتخاب لباس و غذا، بازی کردن و…کودک باید بداند که در چه چیزهایی حق انتخاب و آزادی عمل دارد در این صورت پذیرش و همراهی او بیشتر می‌شود. مشاهدات نشان می‌دهد که کودکان بیشتر با محدودیت‌ها مواجه می‌شوند تا موقعیت‌های آزاد و همین امر به‌تدریج باعث می‌شود احساس عاملیت و انتخابگری آنان با مخاطره مواجه شود. از سوی دیگر در  تنظیم چارچوب­ها و ارائه قوانین باید به اندازه کافی به کودک توضیح، و به او فرصت همراه شدن داده شود.

 

انتظارات واقع بینانه و متعادل

اگر کودک، نیازها و توانایی‌هایش به درستی شناخته شود، آن­گاه تکالیف و انتظارات از او نیز به درستی شکل می‌گیرد؛ نبودِ تناسب بین توانایی­ها و انتظارات، کودک را با پیامدهای ناخوشایند مواجه می­کند. چنانچه انتظارات فراتر از توانایی کودک باشد به احساس ناتوانی و بی­کفایتی در او منجر شده و اعتماد به نفس او را از بین خواهد برد. اگر سطح انتظارات پایین‌تر از توانایی و ظرفیت کودک باشد، بی‌انگیزگی، بی‌مسئولیتی و جدی گرفته نشدن از سوی بزرگسالان را برای او به ارمغان خواهد داشت. کودک را باید همانگونه که هست دید نه بیشتر و نه کمتر. هر کودکی حتما نقاط قوت بسیاری دارد و ظرفیت‌های بی‌بدیلی که او را از دیگران ممتاز می‌کند. پذیرش کودک همانگونه که هست به‌تدریج سبب خواهد شد که او نیز خود را بشناسد، بپذیرد و دوست داشته باشد.

در پایان یادآوری این این نکته ضروری است که: توجه به کودک و کودکی نه تنها وظیفه پدران و مادران، بلکه یک اولویت برای حکمرانان و یک مسئولیت اجتماعی برای شهروندان است. زیرا کودکان سرمایه‌های ناب هر جامعه‌ای محسوب می‌شوند. پس کودکی و کودکان را به رسمیت بشناسیم.

 


نظر شما :