برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم دکتر سیدمصطفی فاطمی
دکتر فاطمی مرگ را شناخته بود/ متکبر نبود و کسی را قضاوت نکرد
مراسم چهلمین روز درگذشت دکتر سیدمصطفی فاطمی امروز با حضور مسئولین و دوستان و آشنایان آن مرحوم برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران به نقل از شفقنا، همسر و دوستان دکتر فاطمی در سخنانی به برخی از ویژگی های شخصیتی، رفتاری و اخلاقی آن مرحوم اشاره کردند.
همسر دکتر فاطمی: روزگاری گذشت که اندوه مهمان لحظه هایم بود
دکتر بتول کریمی همسر دکتر فاطمی در نوشتاری که از سوی سعید بابایی قرائت شد، ضمن تشکر از دوستان دکتر فاطمی به جهت همراهی و همدلی، از حزن و اندوه روزهای بدون سیدمصطفی گفت.
* سلام قول من رب الرحیم و الحمد لله رب العالمین*
“ساقیا جام مِی ام دِه که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده ی اسرار چه کرد
آنکه پُرنقش زد این دایره ی مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد”
روزگاری گذشت که اندوه مهمان لحظه هایم بود
آن گاه که در فاطمیه ای حزن آور
پیکرت را به سردی خاک سپردیم
و در ایام ولادت نورانی دخت نبی (ص)
به چهلمین روز این فراق سخت رسیدیم
تا شاید به تداعی کوتاهی عمرحضرتش و گذران ایام سراسر رنج و درد ایشان بر خود متذکر شویم که رسم بدعهدی زمانه از ازل چنین شیوه ای داشته و برای پاکان و خاصان بیشتر و تو که از سلاله و ذریه زهرای اطهر (س)
بودی، چنین نشان را چه نیک با خود داشتی.
همانگونه که امیر المومنین علی (ع) فرمودند:
ان هذا الامر لیس لکم بدا و لا الیکم انتهی
و قد کان بصاحبکم هذا یسافر فعدوه فی
بعض اسفاره فان قدم علیکم و الا قدمتم علیه
حکمت ۳۵۷
“مرگ نه با شما آغاز شد و نه بر شما به پایان خواهد رسید. این رفیق شما سفر کرد اینک نیز او را در یکی از سفرهایش بدانید پس اگر نزد شما بازگشت که هیچ وگرنه شما نزد او خواهید رفت.”
و مرا زین پس برای ادامه چنین سفری جز لطف خداوند ارحم الراحمین و صبری حلیم و جمیل و امید به اجری جزیل قرار دلی نیست تا اینچنین معترف و معتقد به شیعه امیرالمومنین ع بودن باشم.
اما آنچه مرا در پیمودن چنین مسیری یاری میبخشد و آلام و اندوهم را کاهش میدهد همدلی، مهربانی، همراهی و لطف و مهر بی پایان دوستان و بزرگوارانی ست که درین ایام دلتنگی و محنت،حتی زمانی که خود بار غم عزیزی به دوش داشتند و در فقدان اش به سوگ نشسته، مرا با کلام و پیام و دیدار و دعا و ثنا و ذکر و توسل و هرآنچه خوبیست یاری نمودند و آنچه در توان داشتند به کاستن تیرگی های رنگ هجرانت برایم سرودند و چه بسا همین دل خوش بودن به داشتن چنین مهرآفرینانی و دعای خیرشان، توانست به من آرامش بخشد تا این روزهای سخت را بگذرانم و صبوری کنم نبودن و نداشتن ات را.
منت دار الطاف خداوند کریمی هستم که نعمت داشتن چنین خوبانی را به من ارزانی داشت. در مقام سپاس و قدردانی و به شکرانه موانست این مهربانان، جز دعایی خالصانه و صمیمانه چه دارم که بنمایم و آرزوی سلامتی و کامروایی برایشان و طلب مغفرت برای هر آنکه از میان جمعمان به سرای جاودان رهسپار گشته است.
چه خوش گفت حافظ که:
برین رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهل کرَم نخواهد ماند
و چه دعایی کنم بهتر ازین در حق شان که:
ان شاء الله با ظهور مهدی فاطمی نسب (عج)
و فرج مُفرّج الهمَّ اش درین ساعت و در همه ی زمان ها ، زمین به وجود پر خیر و برکت اش سکون و آرامش یابد و پایانی باشد بر هر آنچه از بلای عظیم و امید قطع شده و موانع رحمت و تنگی زمین است
که تویی یاور و تکیه گاه و مامن و ناصرِ ما
“بحق محمد و آله الطاهرین”
مهندس توسل: دکتر فاطمی مرگ را شناخته بود
در ادامه این مراسم مهندس مجتبی حسینی توسل از دیگر دوستان دکتر فاطمی، گفت: چهل روز گذشت، اما همچنان داغ دلمان تازه است. هیچ گاه تصور نمی کردیم که در این موقعیت قرار بگیریم و در فقدان دکتر سیدمصطفی فاطمی دور هم جمع شویم.
وی بیان کرد: به منظور التیام غم از دست دادن عزیزان قطعاً چنگ زدن به آموزه های دینی بهترین و آرامش بخش ترین اقدام است. دکتر فاطمی شخصیتی دینی و مذهبی بود و هر آنچه امروز از خوبی های او می شنویم قطعاً ناشی از بنیه اعتقادی و مذهبی اوست.
مرگ انسان مانند حیاتش تقدیرى از جانب خداست
وی در مورد ماهیت و چیستی مرگ، گفت: خداوند در سوره مبارکه واقعه می فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقین؛ ما در میان شما مرگ را مقدّر ساختیم و هرگز کسى بر ما پیشى نمىگیرد!» مرگ انسان بر اثر حادثه، بیماری یا به هر دلیل دیگری بدین معنا نیست که خدا نتوانسته انسان را براى همیشه آفریده باشد یا اسباب و عوامل مخرب و ویرانگر توانسته بر اراده خداوند غلبه کند و مخلوق او را بمیراند بلکه مرگ انسان مانند حیاتش تقدیرى از جانب خداست. خداوند به انسان هستى محدود مىبخشد و در زمان مقرر، مخلوق به سوی خالق بازمی گردد. معنای این آیه قرآن و توجه به تقدیری که خداوند مشخص کرده می تواند کمک کند تا کمتر در مرگ عزیزانمان از «دلایل و ای کاش ها» بسوزیم.
به دنیای می رویم که بهتر، برتر و عالی تر است
توسل بیان کرد: خداوند می فرماید: «عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ تا گروهى را به جاى گروه دیگرى بیاوریم و شما را در جهانى که نمىدانید آفرینش تازهاى بخشیم!» زمانی که کودکی به این دنیا پا می گذارد، همگان دور هم جمع می شویم و شاد هستیم، اما کودک تازه متولد شده گریان است چون این دنیا را نمی شناسد. دکتر فاطمی هم به دنیایی پانهاده که ما نسبت به آن هیچ علمی نداریم، به همین دلیل اشک می ریزیم در حالی که سیدمصطفی شاد است چرا که به نشاهاى پا نهاده که بنا بر تصدیق ائمه معصومین(ع)، مراجع، عرفا و فلاسفه دنیایی بهتر، برتر و عالی تر است.
وی ادامه داد: در برخی از دیدگاه ها آمده که همزمان با تولد، روح هم شکل می گیرد و به تدریج روح و جسم با هم رشد می کند، اما مرحله ای می رسد که روح چنان بزرگ می شود که دیگر جسم توانایی همراهی با آن را ندارد بنابراین قالب تهی می کند و روح به نشاهاى دیگر می رود. معتقدم روح دکتر فاطمی چنان بزرگ شده بود که جسم توانایی همراهی با آن را نداشت و جسم را ترک کرد و به دنیای برتری رفت.
توسل اظهار کرد: قطعاً دوری از دکتر فاطمی ناراحت کننده است، اما معتقدم با توجه به این بیانات خداوند و تمسک به قرآن نباید در فقدان عزیزانمان اندوهگین بود. اگر احساس کنیم که عزیزمان در قالب های متعارف دنیوی به یک جایگاه و محل زندگی بهتری رفتند و در آرامش هستند، تسلی خواهیم یافت.
«مرگ» را بشناسیم و در مورد آن بیشتر گفت وگو کنیم
وی شناخت مرگ را ضروری دانست و گفت: خداوند می فرماید «وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذَکَّرُونَ؛ و قطعا پدیدار شدن نخستین خود را شناختید پس چرا سر عبرت گرفتن ندارید» از جمله مباحثی که در زندگی و در محافل و جمع دوستان کمتر به آن توجه می شود، «مرگ» است. ما مرگ را به عنوان یک حرف مگو تلقی می کنیم و در خانواده ها و جمع های خصوصی خیلی در این موضوع صحبت نمی کنیم در صورتی که مرگ مسیری است که همگان باید برویم لذا ضروی است این تجربه بشری را بشناسیم و در مورد آن بیشتر گفت وگو کنیم.
وی بیان کرد: مرحوم علامه جعفری می فرماید: «کسی که می خواهد مرگش را بشناسد باید زندگی خود را بشناسد.» اگر تاریکی، زلزله و بسیاری از حوادث از جمله مرگ را بشناسیم، همه آنها به مایه بهره برداری تبدیل خواهند شد و مقدمه ای برای زندگی بهتر و زیست انسانی خواهند بود. با توجه به خصوصیاتی که در وجود دکتر فاطمی دیدیم و شنیدیم، معتقدم که مصطفی مرگ را شناخته بود و به همین زندگی، سیره و رفتاری بی نظیری داشت و مصداق لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرًا بود.
مطب و زندگی دکتر فاطمی خیریه ای برای همگان بود
توسل در پایان گفت: در تمام این سالها و حتی این روزها که دکتر فاطمی در میان ما نیست، هرگز ندیدم و نشنیدم که کسی در مورد او نکته منفی بگوید. مطب و زندگی دکتر فاطمی خیریه ای برای همگان بود.
دکتر تاجرنیا: متکبر نبود و کسی را قضاوت نکرد
دکتر علی تاجرنیا، دندانپزشک و از دوستان دکتر سیدمصطفی فاطمی به برخی از ویژگی های این مرحوم اشاره و اظهار کرد: چهل روز از این داغ گذشته و بسیاری از ما هنوز هم نمی توانیم غم و ناراحتی خود را آنطور که باید و شاید کنترل کنیم. همه عزیزانی که در مراسم تدفین دکتر فاطمی حضور داشتند، می دانند که مراسم دکتر فاطمی در شرایط همه گیری کرونا یکی از بی نظیرترین مراسم ها بود و افرادی از نظرگاه ها و جهت های مختلف در این مراسم حضور داشتند.
بنده خوب خداوند
وی با بیان اینکه دکتر فاطمی ویژگی هایی داشت که به واسطه همین خصلت ها بسیار مورد لطف و نظر مساعد دوستانش بود، گفت: دکتر سیدمصطفی فاطمی بنده خوب خداوند بود «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» و معتقدم مهم ترین ویژگی آن مرحوم بود.
در فراز و نشیب های زندگی بر خداوند توکل داشت
وی ادامه داد: با استناد به آیات قرآن دکتر فاطمی بدون شک یک مؤمن بود، بنده ای که به خداوند ایمان کامل داشت و همواره و در فراز و نشیب های زندگی بر خداوند توکل داشت.
در مسئولیت های مختلف رفتارش تغییر نکرد
وی بیان کرد: دکتر فاطمی در سن سی سالگی ریاست جهاد دانشگاهی بزرگترین دانشگاه کشور را برعهده داشت، اما هیچ گاه رفتارش تغییر نکرد و در مسیر اجتماعی و سیاسی که پیمود، هیچ وقت برای خود چیزی نخواست و هیچ گاه برای انجام مسئولیت ها و امور لازم بر کسی امید نبست.
تجلی صفات بندگان حقیقی خداوند بود
وی افزود: معتقدم مصطفی تجلی صفات بندگان حقیقی خداوند بود و همین ویژگی های شخصیتی سبب ماندگاری دکتر فاطمی شد و داغی بر دل همگان نهاد تا حدی که امروز همه دلنوشته ها برای او، مملو از خلوص نیت و بندگی مصطفی است.
وی با تأکید بر اینکه مصطفی یک فرد جامع صفات بود، تصریح کرد: بسیاری از ما گمان می کنیم که اولیا و بندگان خوب خدا حتماً باید از قشر خاصی باشند و درجاتی از عرفان را طی کرده باشند در حالی که اولیای خداوند میان همین بندگان هستند، کسانی که در عرصه های مختلف خالصانه تلاش می کنند.
آرامش، وقار و متانت داشت؛ هیچ گاه متکبر نشد
وی افزود: دکتر فاطمی آرامش، وقار و متانت داشت. با اینکه در زمینه تخصص خود صاحب دانش و زبانزد بود و بر مباحث رشته خود تسلط کامل داشت، هیچ گاه متکبر نشد و کوچکترین سوالی که از او می شد بدون هیچ غروری پاسخ می داد.
اهل صبر، بردباری و تحمل بود
وی به دیگر ویژگی های شخصیتی دکتر فاطمی اشاره و خاطرنشان کرد: مصطفی اهل صبر، بردباری و تحمل بود. همه ما ناملایماتی را در زندگی خود می بینیم، برخی از مواقع در مسئولیتی هستیم، از این مسئولیت ها کنار می رویم و بعضاً برای ما دشواری هایی به وجود می آید و دیگران صحبت هایی می کنند، مصطفی در همه این موارد همیشه اهل صبر بود. من کمتر دیدم که از یک نا ملایمتی و نامهربانی که در حقش شده گله ای کند.
اهل عبادت و مناجات بود
وی اظهار کرد: دکتر فاطمی اهل عبادت و مناجات بود. مصطفی برای خلوت کردن با خدای خود طبیعت و کوه را برگزید و این خلوت کردن با خداوند همان اصلی است که همه ما به آن نیازمندیم.
توجه جدی به توانایی مالی بیماران
وی انفاق و بخشش را از دیگر ویژگی های دکتر فاطمی دانست و بیان کرد: مصطفی همیشه بیمارانی که توانایی مالی نداشتند را درک و همراهی می کرد. من تقریباً حدود ۱۵ تا ۱۶ سال در کلینیک دندانپزشکی در کنار ایشان بودم، جو حاکم بر این کلینیک و مجموعه دوستانش اینگونه بود که به مسایل مردم توجه جدی داشتند. یکی از بیماران دکتر فاطمی می گفت «بسیاری از مراحل درمانی را تمام کرده بودم، اما دکتر هیچ وقت از من مطالبه ای نکرد» این موضوع شاید ساده انگاشته شود، اما در این روزها که متأسفانه برای بسیاری اصل مسایل مادی است، مباحث بسیار ارزشمندی می باشد.
به کسی آزار نرساند و کسی را قضاوت نکرد
وی ادامه داد: مصطفی به کسی آزار نمی رساند و کسی را قضاوت نمی کرد. همین جا خدمت مادر عزیز دکتر مصطفی می گویم که من ندیدم کسی از صحبت ها و رفتارهای مصطفی رنجیده باشد بلکه با توجه به خصوصیاتی که داشت، افراد مختلفی در کنارش بودند؛ نشانه آن همین بس که در مراسم های تدفین و ترحیم این عزیز افرادی از طیف های فکری مختلف حضور داشتند.
اهل خلاف و دروغ نبود
وی با بیان اینکه دکتر فاطمی اهل خلاف و دروغ نبود، گفت: در مراسم تشییع دکتر فاطمی که به دلیل ازدحام و تراکم جمیعیت دو بار نماز میّت خوانده شد، همگان از صمیم قلب گفتند لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرًا و این بدان معنی است که دکتر اهل سخنان بیهوده نبود.
فعالیت های علمی، صنفی و سیاسی معقول و معتدل
وی یادآور شد: دکتر فاطمی همیشه در تلاش بود. با سرعت حرکت می کرد و عمدتاً به این دلیل بود که هیچ وقت، زمانش بیهود نمی گذشت. فعالیت های علمی، صنفی و سیاسی آن هم به شکل معقول و معتدل از خصوصیات مصطفی بود.
وی گفت: به خانواده و دوستان دکتر فاطمی اطمینان می دهم که با استناد به آیات قرآن شخصی که چنین ویژگی هایی داشته باشد از بندگان و اولیای خوب خداوند است و جایگاه آنان در بهشت می باشد. در این روزها که همه در تلاطم هستند، قطعاً مصطفی در آرامش است.
علاقه ویژه به خانواده
وی در مورد علاقمندی و توجه دکتر فاطمی به مادر، همسر و فرزندانش گفت: توجه و ابراز احساس به خانواده از اولویت های مصطفی بود و قطعاً از دست دادن چنین فرزند، همسر و پدری داغی سنگین و جانکاه است.
مرگ قابل پیش بینی نیست، قدر یکدیگر را بدانیم
وی الگوبرداری از ویژگی های شخصیتی دکتر فاطمی را مهم و ضروری دانست و اظهار کرد: این دنیا زودگذر است، مرگ قابل پیش بینی نیست و نمی توان اطمینان داشت که سالها فرصت داریم. قدر یکدیگر را بدانیم و فراموش نکنیم آنچه روح مصطفی را شاد می کند این است که دوستانش در کنار هم روزها را به خوبی و با راحتی سپری کنند. مجدداً این غم سنگین را خانواده، همه دوستان، اعضای جهاد دانشگاهی علوم پزشکی تهران و همه کسانی که با دکتر فاطمی مأنوس بودند، تسلیت می گویم.
اعضای باشگاه کوهنوردی تهران: دل ما زیر بهمن مانده بود
در ادامه این مراسم دلنوشته اعضای باشگاه کوهنوردی تهران که در روز حادثه همراه دکتر فاطمی بودند، توسط مهندس کوثری قرائت شد.
بیشتر از دو ساعت بود که یکریز بیل میزدیم و سوند میزدیم و بر سر خود میزدیم. دل ما زیر برف مانده بود، زیر بهمن. در سینهکش قلعه دختر، در مثلث توفان و بهمن و سوز برف.
بهمن به صف ما زده بود و در چشم بر هم زدنی، هر یک از ما را که دم دستش بودیم، برده بود. شاید فقط باد بهمن به ما گرفته بود که بیشتر بچهها در حاشیه آن انبوه سفید متراکم، هنوز پا برجا بودند و آنها که از جا کنده شده بودند، سر و دستی بیرون از بهمن داشتند.
بشمار یک، دو … بیست. زود دانستیم که یکی از ما نیست و او را بهمن بهکام کشیده است. او مربی ما، دکتر ما، مصطفیی ما، دل ما بود؛ گروگان ما در چنگ دیو سفید. میدانستیم که هر لحظه از این ثانیههای طلایی، گرانتر از طلاست، بیدرنگ به جان آن هیولای سفید افتادیم، با بیل و کلنگ کوهنوردی و سوند و چنگ.
لحظههایی هم در سکوت ماندیم تا مگر صدایی، نالهای، حتی در حد نفس از تو بشنویم، که نشنیدیم بعد نامت را صدا زدیم که شاید تو شنیده بودی ولی…
حالا معنی «بهمن عظیمی» را که همیشه در خبرها میخواندیم، با تمام درماندگی خویش میفهمیدیم. ۲۰ کوهنورد، درمانده بودند که تو را از کام بهمن بیرون بکشند. همه آن آموختههای کلاسهای جستجو و نجات هم به کار نیامد. پس از ساعتها تلاش، تاریکی و سرما و بیم بهمنی دیگر، به آن تنهای کوفته و در هم شکسته نهیب میزد که برگردند.
نمیدانیم عذاب وجدان ما را با هقهق مجید شنیدی که میگفت: «دو ساعت و نیم سونداژ کردم، نتونستم پیدات کنم، شرمندهام، حلالم کن.» و گریه حسن آقا را که قامت بلند و صدای محکماش، خمیده و بریده بریده شده بود، شنیدی وقتی بغضاش ترکید که: « آخه ما ۲۱ نفر بودیم، نمیتونیم ۲۰ نفری برگردیم.»
میدانی که آن روز دلیل آمدن او به برنامه، حضور تو بود؟ چون شب قبل، کمال به او زنگ زده بود که «بیا، دکتر هم با ماست.» دوستانی که به شوق همنوردی با تو آمده بودند، حالا چگونه میتوانستند تو را زیر آن توده سنگین و سرد تنها بگذارند؟
دکتر جان سحرگاه روز بعد که دوباره بچهها به همراه تیمی تازه نفس در پی تو آمدند، متوجه گفت و گویشان شدی؟ شنیدی مهدی، مربی سنگنوردی تو –که وقتی گواهی مربیگری سنگنوردی را گرفتی به او گفتی همکار شدیم- چی آرزو میکرد؟
«مصطفی جان، یادته جریمهات میکردم با دو تا پروسیک صعود میمونی کنی؟ کاش برمیگشتی، حاضر بودم بلندای دیواره شروین رو با دو تا پروسیک، برات صعود کنم.»
دیروز در هجوم آن جبهه پر خشم و استخوان سوز که باد بنیانکن با پنجههای بلورآجین صورتمان را چنگ میزد، نگران تابآوری همنوردان کم تجربهتر، دلمان قرص بود به حضور تو، مربی دانا و توانا. اما امروز باید تو را زیر آوار بهمن بجوییم… و یافتیم گوهر دُردانهای را که جان شیفتهاش را زیر بهمن جا گذاشته بود تا در بهاری که میرسد، زمین را پر نگار کند.
اغلب همنوردان و هم طنابانت را رئیس خطاب میکردی، بگذار این بار ما تمام قد بایستیم و صدایت کنیم رئیس! که بهراستی شیخالرئیسی بودی افتاده و بیادعا و همین فروتنی نگذاشت که ما به گنجینه معرفت تو راه یابیم و از لحظههای با تو بودن، آنچنان که بشاید، اندوختهای به کف آوریم. بسیاری از ارزشها و مرتبههای تو، بعد از رفتنت و در سوگنامههای برآمده از جان نزدیکان و دوستانت بر ما آشکار شد.
همنوردانت تو را به لبخند، به مهربانی، به خاکی و مردمی بودن، به دهش و بخشش، به شیطنتهای رفیقانه و نشاط خردمندانه و به فروتنی و صفای درون میشناسند. تو در رفاقت هیچ کم نگذاشتی، تو رفیق نیمهراه نبودی. حالا هم تا همیشه با مایی.
مصطفی جان تو را با اولین پرتو خورشید، با نوشیدن جرعهای از نابترین چشمهها، با زلالی رودها، با سر برآوردن گونها و گلها از درون برف، با دمیدن لالههای واژگون و با خاک و باد و آب و آتش به یاد میآوریم و در خلوت بیکران کوهستان گوش میسپاریم به سنگها و صخرههایی که غصهها و گلایههایت از زمانه نامراد را با آنها زمزمه میکردی.
در این مراسم آیاتی از قرآن کریم توسط دکتر مزرعه شاهی تلاوت شد.
نظر شما :